عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)
عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)

شما چه کار بزرگی باید انجام بدهید؟!!

ریستف کلمب پس از کشف قارۀ آمریکا، در حال صرف شام با مردان اسپانیایی بود که یکی از آنان گفت :

حتی اگر شما این قاره ی جدید را کشف نکرده بودید، در  اسپانیا که سرزمینی غنی از مردان بزرگ و با لیاقت است، شخصی پیدا می‌شد که این کار را بکند... 

کریستف کلمب پاسخی نداد، ولی پس از مدتی درخواست کرد تخم مرغی برایش بیاورند. 

سپس آن را روی میز گذاشت و گفت : 
آقایان! شرط می بندم که هیچ کدام از شما نمی تواند این تخم مرغ را در حالت ایستاده روی میز قرار دهد. البته من بعد از شما این کار را بدون هیچ کمکی انجام خواهم داد...
همگی تلاششان را برای ایستاده نگه داشتن تخم مرغ روی میز کردند، ولی بی فایده بود؛ سپس رو به کریستف کلمب کردند و گفتند :

غیر ممکن است»  
- غیر ممکن است؟ ولی من این طور فکر نمی کنم. کریستف کلمب تخم مرغ را از آن ها گرفت و ضربۀ کوچکی به انتهای آن زد. ترک ظریفی در آن قسمت ایجاد شد که به واسطۀ آن توانست تخم مرغ را روی میز در حالت ایستاده نگه دارد...
مردان اسپانیایی گفتند :مطمئنا هر کسی می توانست با یک ضربه و ایجاد ترک در انتهای تخم مرغ آن را در این وضعیت نگه دارد. 

کریستف کلمب لبخندی زد و گفت : 
هر کسی می توانست، ولی هیچ کس این کار را نکرد. در مورد کشف قارۀ جدید من هم همین طور است، هر کسی می توانست آن را کشف کند، ولی هیچ کس حتی به آن فکر هم نکرد. 

نتیجه : 
شما چه کار بزرگی باید انجام بدهید؟!!!
به همان فکر کنید و دست به کار شوید، 

تفاوت میان انسان های موفق و دیگران، کمبود توانایی یا آگاهی نیست، بلکه کمبود اراده و عمل است.

بهترین عشق دنیا

نقل قول از یک خانم خانه دار
یکی از دوستان صمیمی ام در تعطیلات پیش من آمد و چند روزی را در خانه ام مهمان بود. همزمان شوهرم به ماموریت رفت و متاسفانه پسر پنج ساله ام هم به شدت سرما خورده بود.این روزها، از صبح تا شب مشغول کار و مواظب بچه ام بودم و فوق العاده گرفتار شدم.  
دوستم با همدردی به من گفت: «چون این روزها دیدم که هر روز از صبح تا شب مثل یه روبات کار می کنی. غذا می پزی، لباس می شوری، بچه را به مدرسه و بیمارستان می بری، چه روز بارونی چه آفتابی ، کار یه مادر هیچ وقت تعطیل نمی شه. از قبل خیلی لاغرتر شدی و توی صورتت چین وچروک پیدا شده.»
دوستم آهی کشید و باز گفت: «بهترین روزها برای یک زن در همین روزمرگی ها و کارهای فرعی به هدر میره. عزیزم، منو نگاه کن. چه برای کار چه برای مسافرت هیچ بار خاطری ندارم و زندگی آسانی دارم.» از حرف های دوستم بسیار خندیدم و گفتم: «درسته عزیزم اما همه چیز رو دیدی به جز خوشحالی من.» دوستم خندید و گفت: «خوشحالی؟ داری خودتو فریب می دهی؟»
جواب دادم: نه و چند خاطره کوچک درباره ی پسرم براش تعریف کردم. گفتم: چند سال پیش که پسرم تازه وارد کودکستان شد، در ناهارخوری برای اولین بار بال مرغ سرخ کرده می خورد. خیلی خوشمزه بود و پسرم ازش خیلی خوشش اومد. اما فقط نصفش رو خورد و نصف دیگه رو در آستینش پنهان کرد. چون می خواست اونو به خونه بیاره تا منم مزه اش رو امتحان کنم. هنوز صحنه ای که او نصف بال مرغ رو از آستینش درآورد و با هیجان منو صدا کرد، تو ذهنم باقی مانده و هر بار با دیدن لکه زرد روغن روی آستینش دلم گرم می شه.»
دوستم از حرف های من کمی سکوت کرد و انگار به خاطراتی دور فرو رفت. من ادامه دادم:
پریروز، برای معالجه ،پسرم را به بیمارستان بردم. دکتر بهش گفت: پسرم گروه خونی تو با مادرت یکیه. پسرم پرسید: دکتر، پس اگر مادرم مریض بشه می تونه از خون من استفاده کنه، درسته؟ دکتر جواب داد: آره پسر باهوش. پسرم بی درنگ به من گفت: مامان خیالت راحت باشه اگه مریض بشی از خون من استفاده می کنی و زود خوب می شی.

با شنیدن حرف های پسرم، آدم های اطرافم با غبطه به من نگاه کردند و گفتند: با همین بچه دوست داشتنی چه زندگی خوبی دارید. حرف هایم که تمام شد، دیدم صورت دوستم از اشک خیس شده است. به او گفتم: «ندیدی که در خستگی هم از سعادت و خوشحالی زندگی لذت می برم. تو نمی توانی عمیق ترین دلگرمی منو در روزهای عادی درک کنی. اما عزیزم باور کن که زندگی با بچه ها زندگی با بهترین عشق در دنیاست.

بیداری همیشه انسان


Image result for ‫نقاشی خنده های کودک دختر‬‎

اگرهمه چیز خریدنی بود

برای مادرم کمی جوانی می خریدم

برای پدرم عمر دوباره ...

و برای خودم خنده های " بچگی " ...

منبع : پایگاه مقاومت چهارده معصوم(ع)

"کاسپارف" شطرنج باز معروف به یک آماتور باخت!


همه تعجب کردند و علت را جویا شدند؛ او گفت اصلاً در بازی با او نمی دانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت بودم؛ گاهی به خیال خود نقشه اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی می کردم. اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می دیدم، تمرکز می کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم ...

آنقدر در پی حرکت های او بودم که مهره های خودم را گم کردم؛ بعد که مات شدم ،فهمیدم حرکت های او از سر بی مهارتی بود!!

بازی را باختم، اما درس بزرگی گرفتم. «تمام حرکت ها از سر حیله نیست. آنقدر فریب دیده ایم و نقشه کشیده ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم می کنیم و می بازیم!» 

بزرگ ترین اشتباهی که ما آدم ها در رابطه‌هایمان می کنیم، این است که: 

«نیمه می شنویم، یک چهارم می فهمیم، هیچی فکر نمی کنیم، و دو برابر واکنش نشان می دهیم!»

خطرات استفاده از لوازم آرایشی برای کودکان

لوازم آرایشی ارگانیک بی خطر است؟

به این دلایل برای کودکتان لاک و رژ لب نزنید

 

دبیر انجمن رادیوتراپی و انکولوژی ایران گفت: لاک‌ها و رژلب‌هایی که بسیاری از والدین برای کودکشان استفاده می‌کنند دارای مواد شیمیایی هستند که ماده نگهدارنده موجود در آن بسیار زیاد است. لازم به ذکر است مصرف طولانی مدت این مواد مشکلات خونی و سرطان‌های پوستی را برای افراد رقم می‌زند.
 
ادامه مطلب ...

سیب تحول آفرین!

Image result for ‫استیو جابز‬‎


سال ها پیش پسربچه ی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد می شد که به طور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد، 
صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید، دلش سوخت ورفت یه سیب از روی میوه ها برداشت و دادبه پسربچه. پسربچه باولع زیادسیب را به دهانش برد و خواست یه گاز محکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد. اون با خودش گفت: 

بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و با دو تا سیب کوچک تر عوض کنم! 

و این کارا انجام داد و بعد یکی از سیب ها را خورد و اون یکی را هم به یه نفر فروخت و با پولش دوباره دو تا سیب خرید و این کار را این قدر انجام داد تا این که تونست یه مقدار پول جمع کنه و بعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمی رفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه می کرد، میوه می خرید.

چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگ تر شده بود و با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست و پا کنه و کم کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود. اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمی شد و سعی کرد برای خودش یه کاردیگه ای دست و پا کنه و با همین هدف یه شرکت کوچیک تولید قطعات الکترونیک دست و پا کرد و چندنفر را هم سرکار گذاشت. 

چندسالی گذشت و اون شرکتش را گسترش داد و به جای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کرد و به جای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل و لب تاب کرد و موفق به تولید بزرگ ترین و باکیفیت ترین موبایل های دنیا شد. 

اون شخص کسی نبود به جز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا "اپل"!
اون توی یه مصاحبه گفته: 

علت این که شکل مارک جنس های من عکسه سیبه، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم، گذشته ام رو با دیدن این #سیب به یاد بیارم...  

حکایت *مردی در قطار و پسر بچه شاکی*

      

     ❣️ یک دقیقه مطالعه


در کشور دانمارک با قطار سفر میکردم. بچه ای بسیار شلوغ میکرد...
خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید. آن بچه قبول کرد و آرام شد.
قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم. ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته ای. به او گفته ای شکلات میخرم ولی نخریدی!!
با کمال تعجب بازداشت شدم! در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!!
آنها با نظر عجیبی به من می نگریستند که تو دروغ گفته ای آن هم به یک بچه!!

به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!

آنها گدای یک بسته شکلات نبودند. آنها نگران بدآموزی بچه شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند او باور نکند!

اما  ما، گول زدن به عنوان روش تربیتی استفاده می شود.
وقتی بچه زمین میخورد و والدین زمین را کتک میزنند تا کودک آرام شود (کار تربیتی بسیار اشتباه...!!)

وقتی میگویند اگر فلان کارو بکنی لولو میاد، اگر با غریبه حرف بزنی می دزدنت، اگر فلان کارو کنی کلاغه به بابات خبر میده...
                   یک طفل معصوم باید  گول بخورد تا یاد بگیرد چگونه گول بزند یا گول نخورد.
منبع : روشنایی دوباره

خر سلطان جنگل شد!

خر همه ی حیوانات را مجبور کرد که ساعت ۶ صبح بیدار شده و ۶ عصر بخوابند!
در هنگام توزیع غذا دستور داد که هر کدام از چارپایان و پرندگان و سایر حیوان ها فقط حق دارند ۶ لقمه غذا بخورند. 
وقتی خواستند پینگ پنگ بازی کنند، هر تیم ۶ بازیکن داشته باشد، و زمان بازی نیز ۶ دقیقه باشد.
کارها خوب پیش می رفت و خر قوانین ششگانه یی وضع کرد!
در یک روز دل انگیز پاییزی، خروس ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند. 
خر خشمگین شد و در یک سخنرانی جنجالی گفت: 
قوانین ما از همه قوانین دیگران کامل تر است و خروج از این ها و تخلّف از قانون های ششگانه جرم محسوب و منجر به اشدّ مجازات می شود، و طی مراسمی خروس را اعدام کرد. 
همه ی حیوان ها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقّت بیشتر قوانین را اجرا می کردند. 
بعد از گذشت چندین سال، خر بیمار شد و در حال مرگ بود. 
شیر به دیدارش رفت و گفت: 
من و تعدادی دیگر از حیوان ها می توانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علّت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سال ها سختگیری کردی؟
خر گفت: 
حالا من به خاطر خرّیت یک چیزهایی ابلاغ کردم، 
شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید؟؟؟

داستان خوا ب


تا ۱۸ سالگی از دست مدرسه باید صبح زود پاشیم نمیتونیم بخوابیم

از ۱۸ تا ۲۸سالگی از دغدغه پول در آوردن و کار نمیتونیم بخوابیم
تا ۳۰ سالگی از گریه ی بچمون نمیتونیم بخوابیم 
از ۳۵ سالگی هر روز باید بلند شیم بچرو مدرسه و دانشگاه ببیریم باز نمیتونیم بخوابیم Reading a Book
از ۶۵ سالگی به بعد از درد مریضی خوابمون نمیبیره
وقتی میمیریم تا میایم بخوابیم یکی میاد میزنه رو قبر پیس پیس فاتحه میخونه باز
 نمیتونیم بخوابیم


(( لطفا نظرات خود را درمورد این مطلب اعلام فرمائید ))

تفاوت گفتار

این متن رو از بالا به پایین و بعد از پایین به بالا بخوانید و تفاوت گفتار را ببینید

امروز بدترین روز بود

و سعى نکن منو متقاعد کنى که
در هر روزى، یک چیز خوبى پیدا میشه
چون اگه با دقت نگاه کنیم
این دنیا جاى وحشتناکیه
با این که
بعضى وقتا یک اتفاقات خوبى هم می افته
شادى و رضایت همیشگى نیستند
و این درست نیست که
همش به ذهن و دل ما ربط داره
چون
ما می‌تونیم شادى واقعى رو تجربه کنیم.
فقط وقتى در یک محیط خوب باشیم
میتونیم خوبى رو خلق کنیم
مطمئن هستم تو هم موافقى که
محیطى که توش هستیم
تأثیر مستقیم داره روى
رفتار ما
همه چیز در کنترل ما نیست
و تو هرگز از من نخواهى شنید که

امروز روز خوبى بود."

حالا لطفأ از پایین به بالا بخونید. (( ضمنا نظرات خودتان را درمورد این متن ارسال کنید ))

کودن یا نابغه؟!

ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: 
این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند. مادر در حالی که اشک در چشم داشت، برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید!

سال ها گذشت، مادرش درگذشت.
روزی ادیسون -که اکنون بزرگ ترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور می کرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود:
کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم!
ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.

قدر والدینمان را بدانیم...

دوست همسرتان باشید!

 چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، این را بخوانید!

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم. 

ادامه مطلب ...

هرگز همراه میوه آب ننوشید

 کیفیت رطوبتی که در میوهاست با رطوبتی که شما با نوشیدن آب به آن اضافه می‌کنید، متفاوت است لذا هرگز همراه «میوه» به‌ویژه میوه‌های آبدار، آب ننوشید.
هرگز همراه «میوه» آب ننوشید
میوه‌ها رطوبتی دارند که اگر همراه یا بعد از خوردن میوه، آب میل شود رطوبت اضافی به معده تحمیل و هضم میوه مختل می‌شود و خلط حاصل از آن خلطی ناصالح خواهد بود.
کیفیت رطوبتی که در میوه است با رطوبتی که شما به آن اضافه می‌کنید متفاوت است مثلاً اگر انگور را همراه آب بخورید در اکثر مواقع حالت بدی بدست می‌دهد و حتی گاهی اسهال‌های شدید ایجاد می‌کند؛ لذا توصیه می‌شود نیم ساعت قبل از خوردن میوه و یکی دو ساعت بعد از خوردن میوه (بسته به میزان قدرت معده شما در هضم میوه خورده شده) از نوشیدن آب خودداری کنید.

درمان کمردرد مزمن با پیاده‌روی

پیاده‌روی روزانه می‌تواند تأثیر چشمگیری در کاهش درد افرادی که کمردرد مزمن

 دارند، داشته باشد و ادامه آن می‌تواند این عارضه را به شرط رعایت بقیه مسائل

 درمان کند.
تصویر درمان کمردرد مزمن با پیاده‌روی


 

ادامه مطلب ...