عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)
عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)

ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ " ﺩﻝ "در دو بیت

دیوانه ای در شهر بود که می گفتند از رفتن عشقش دیوانه شده است!

روزی دیوانه از کنار جمعی می گذشت.
بزرگان جمع به تمسخر به دیوانه گفتند:
آهای دیوانه !
می توانی برای ما شعری بخوانی که ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ " ﺩﻝ " ﺩﺍﺧﻠﺶ ﺑﺎﺷد  ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪاﻡ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
دیوانه گفت: بله می توانم!

ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ،
ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ , ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ،
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ

گلچین زیباترین شعرهای روز

 جملات وارونه و عاشقانه های تلخ!


(( گنج )) (( جنگ )) میشود ،

(( درمان )) (( نامرد )) و

(( قهقهه )) (( هق هق )) !!


ولی (( دزد )) همان (( دزد )) است

و (( گرگ )) همان ((گرگ )) ...

آری نمی دانم چرا (( من )) (( نم )) زده است

و (( یار )) (( رای )) عوض کرده است .


(( راه )) گویی (( هار )) شده

و (( روز )) به (( زور )) میگذرد،

(( آشنا )) را جز در (( انشا )) نمیبینی

و چه (( سرد )) است (( درس )) زندگی


اینجاست که (( مرگ )) برایم (( گرم )) میشود

چرا که (( درد )) همان (( درد )) است ،


دلم (( آرامش )) وارونه میـــــــــــخواهد!

 منبع :گلچین زیباترین شعرهای روز

شعر ​OK​

خدایا وضعِ دنیا را ​OK​ کن             دلِ ما ناok ها را ، ​OK​ کن
غم و اندوه،انصافاً زیاد است           بساطِ شادیِ ما را ​OK​ کن
دراین دوران که بابا ​نان​ ندارد          دل دارا و سارا را  ​OK​ کن
در آن عالم ،بِرس اوّل به مجنون     برایش ، وصل لیلا را  ​OK​ کن
برای تُرک شیرازیِّ حافظ              سمرقند و بخارا را  ​OK​ کن
​پرایدم​ ، شصت جایش ، ضربه خورده  اقلّاً یک ​تویوتا​ را ​OK​ کن
ندیدم خیری از دیروز و امروز         برایم خیر فردا را  ​OK​ کن
تمام چیزها هم گفتنی نیست         خودت ​بعضی قضایا​ را ​OK​ کن
گنهکارم، ولی توی بهشتت          برایم خواهشاً جا را ​OK​ کن

جانم به قربانت

آمدی جانم به قربانت ولی حالا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

 شهریار