یک نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ،ولی غریب بود و مردم هم غریبه توی خانههاشان راه نمی دادند .
همینجور که توی کوچههای روستا می گشت، دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می کنند . از کسی پرسید :
اینجا چه خبره ؟
گفت : زنی درد زایمان دارد و سه روزه پیچ و تاب می خوره و تقلا می کنه، ولی نمیزاد . ما دنبال دعا نویس می گردیم. از بخت بد دعانویس هم گیر نمیاریم .
مرد تا این حرف را شنید، گفت : بابا دعانویس را خدا براتون رسونده ، من بلدم، هزار جور دعا می دونم .
فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد کردند و خرش را به طویله بردند ، خودش را هم زیر کرسی نشاندند ، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد . مرد روی کاغد چیزهایی نوشت و به آن ها گفت :
این کاغذ را در آب بشورید و آب آن را بدهید زائو بخورد .
از قضا تا آب دعا را به زائو دادند ،زائید و بچه صحیح و سالم به دنیا آمد .
از طرفی کلی پول و غذا به او دادند و بعد از چند روز که هوا خوب شد، راهیش کردند .
بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند، برداشت و خواند، دید نوشته :
خودم بجا ، خرم بجا ، می خوای بزا ، می خوای نزا . . . .
سلام[لبخند]
به وبلاگ:
چندلحظه شادی...✿◕ ‿ ◕✿
دعوت هستید.
حتماً تشریف بیارین.[گل]
سلام و درود
با تشکر حتما خدمت میرسم
سلام وب سایت معلولیت محدودیت نیست (شعرهای شاعری توانمند) با یک شعر با عنوان گلایه نکن چون بهم گفتی نه دست بردارم آپ شدتشریف بیارید
ممنون و سپاس
حتما میایم خدمتتون
سلاااام . نماز روزه هاتون قبول درگاه حق
خوب هستین ؟؟؟
سلام و دورد
با تشکر از شما
هر طلوعی تولدی دوباره است
و هر تولدی شروعی دوباره!
سلام صبحتون بخیر
لبتون خندون
دلتون بی غم
زندگیتون پر از عشق و امید
خیلی ممنون و متشکر
همچنین برای شما
براى روزهخوارى یه مجازاتایی در نظر گرفتن که اگه واسه اختلاس و رشوه و پارتى بازی در نظر میگرفتن الان مملکت گل و بلبل بود ...
فامیل دور
بله دقیقا موافقم ...
سلام. حکایت کار ما ایرانی هاست
سلام بله واقعا همین جوره ...