عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)
عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)

داستان حضرت داود و زن نیازمند

زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟


داوود (ع) فرمود : خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند سپس فرمود : مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟

زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ریسندگى مى کنم ، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم

و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم

ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .

هنوز سخن زن تمام نشده بود که … در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد

ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند : این پولها را به مستحقش بدهید.

حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟

عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم

ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم

و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم

و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى.

حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟

سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.

منبع : بیتوته

نظرات 6 + ارسال نظر
mahnaz شنبه 30 دی 1396 ساعت 07:49

سلام چقدر این داستان جالب بود

سلام
ممنون و سپاس

با سلام و صلوات بانضمام صلوات بر محمد و آل مطهرشان و با احترام به ختم قرآن کریم دعوتید لطفا جهت مشارکت جزء انتخابیتان را اعلام بفرمایید بسم الله...



ختم اول هدیه محضر شریف بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم دوم هدیه محضر شریف عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها


نیت هر دو ختم تعجیل در ظهور و سلامتی و خشنودی حضرت ولی عصر عج الله

و تهذیب نفس ( انجام واجبات و ترک محرمات)

و سربلندی و شهادت در پیشگاه مولا

بهره مندی از شفاعت قرآن مبین


به نیابت از تمامی شهدا و امام شهدا

زمان قرائت: از یکم تا 30 بهمن ماه


http://hazratbaran.blog
.ir

سلام و درود
حتما خدمت میرسیم

بهاره جمعه 29 دی 1396 ساعت 16:32 http://http://bahaveh.blogfa.com/

عجب داستانی خدا دقیقا از جایی که فکرشو نمیکنی میذاره تو کاست حالا چه خیر باشه چه شر

بهمن جمعه 29 دی 1396 ساعت 16:18 http://bia2tanz6.mihanblog.com

جام امید نظرگاه خمار است اینجا

حلقهٔ دام تو خمیازه شکار است اینجا

عیش‌ها غیر تماشای زیانکاری نیست

درخور باختن رنگ بهار است اینجا

عافیت می‌طلبی منتظر آفت باش

سر بالین‌طلبان تحفهٔ در است اینجا

فرصت برق و شرر با تو حسابی دارد

امتیازی‌که نفس در چه شمار است اینجا

چه جگرهاکه به نومیدی حسرت بگداخت

فرصتی نیست وگرنه همه‌کار است اینجا

پردهٔ هستی موهوم نوایی دارد

که حبابیم و نفس آینه‌دار است اینجا

انجمن در بغل و ما همه بیرون دریم

بحر چندانکه زند موج‌کنار است اینجا

عجز طاقت همه‌دم شاهد معدومی ماست

نفس سوخته یک شمع مزار است اینجا

سجده هم ازعرق شرم رهی پیش نبرد

از قدم تا به جبین آبله‌زار است اینجا

بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست

حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا...

سلام با تشکر وسپاس

دوستانه جمعه 29 دی 1396 ساعت 10:26 http://doostaneh7985.blogsky.com

سلام. خیلی خوش آمدید
لینک شدید

سلام
با تشکر
شما هم لینک شدید

دوستانه جمعه 29 دی 1396 ساعت 10:24

جمعه باید خالی بود،
از تمام دل مشغولی های طول هفته ...
جمعه رو متفاوت بگذرون
و خودتُ به فنجانی آرامش دعوت کن!

جمعه تون پر ازآرامش
صبحتون بخیر

با سلام و درود
ممنون وسپاس روزتون بخیر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.