شوخیهای جالب شبکههای اجتماعی و فضای مجازی
1. مشکل روانی داشتم ده جلسه رفتم پیش روانشناس الان هم مشکل مالی دارم هم مشکل روانی. 2. یه رفیق دارم میگه تلگرام و اینستای یکی رو بگیری 99% قضیه حله، ینی قیافه و پول و شعور و همرو برد زیر سوال.
3. چه صبح شنبه زیبایی. آدم دلش میخواد نفس عمیق بکشه، لبخند بزنه و همه رو با شاتگان تیکه تیکه کنه.
4. رو درب مغازه ش نوشته لطفا با لبخند وارد شوید.به قبر عمت بخندم با این قیمت هات؟
ضامن بانک به روایت تصویر!
5. دو تا شغال بده به یک کارگردان ایرانی. بهش بگو یه فیلم بساز درباره این دوتا. بدون شک آخر فیلم این دوتا شغال باهم ازدواج میکنن.
6. از کلاس زبان میام 1 ساعت شاهنامه میخونم بشوره ببره پایین.
7. گور بابای نظریم. تو از نسل طاووسی. (داروین در حال دید زدن یه دختر خوشگل)
8. کافی شاپ های ایرانی از خلاقیت زیاد دارن ازینور بوم میوفتن،فردا میبینی تو تشت برات موهیتو میارن که با نِى بخوری!
وقتی داری جلوی نسیم بهشتیِ کولر حظ میکنی و یهو بابات میاد
9. شیخ منصور مالک منچستر سیتی حاضر شده برای جذب لیونل مسی ۳۰۰ میلیون دلار بده. خب حیوان یه زن هم واسه من بگیر، کم میشه ازت؟
10. اونایی که موقع خداحافظی میگن مواظب خوبیات باش یه استرس عجیبی بهم میدن. همش میترسم تو مسیر خوبیام بریزه رو زمین.
11. هر دفعه ازخونه میرم بیرون مادرم می پرسه برمیگردی خونه؟ یعنی انتظار داره بمیرم. آخه مادرم حس می کنه من بیرون از خونه تام کروزم همش تو دل خطرم.
12. توی مهمونی وقتی یکی میخوادچیزی توی گوشیش بهم نشون بده دو ثانیه شو میبینم میخندم میگم اینو واسه من بفرست. بیشتر مواقع جواب میده و بیخیال میشه.
13. ما یه شب تصمیم گرفتیم صفر تا صد پرایدم ر ببینیم چند ثانیه ست، آخرش دیگه دیرمون شد برگشتیم خونه.
14. یه مدت پدر بزرگم پروستاتش مشکل داشت اومده بود پیش ما ازش مراقبت کنیم. بعد کل احوال پرسیای خانواده به این ختم میشد که بالاخره شاشید یا نه؟
15. ولی اون دنیا که اعضای بدن به حرف میان دماغم به حرف بیاد مثه سگ میزنمش ، کم گند زد تو قیافمون حرفم میخواد بزنه.
16. سیب زمینی ها را خوردم. مادرم مرا در آشپزخانه زد.
گزارشگر ال کلاسیکو علیفره؟؟
17. من وقتی از یکی از لباسام خوشم میاد اونقدر میپوشمش که یا خودش جر میخوره یا مامانم جرش بده.
18. یکی از خاطره های مشترک تموم پسرها این که بچگیشون با خودشون فوتبال بازی میکردن و خودشون هم گزارشش میدادن.
19. یبار با بابابزرگم شطرنج بازی میکردم، گفتم آقاجون اسبتو زدم. گفت علف اسبمم نمیتونی بخوری. دوباره اسبشو ورداشت آورد تو بازی.
20. شما از ظرف آشغال سر کوچه تون کمی تعریف کنید فرداش میگه داداش آشغالاتو جای دیگه بریز.
تصویر دیده نشده از بهنام بانی قبل از شروع خوانندگی
21. مهمونی که واسه ناهار میمونه حبیب خدا نیست حبیب خدا اون مهمونیه که هیچوقت نمیاد.
22. یکی از مشکلات دخترای دهه هفتادی اینه که نیمه گمشدهشون توی دهه شصت هنوز داره دنبال کار میگرده!
23. اگه دست رو دست گذاشتن رنکینگ داشت من جزو 100 تای اول جهان بودم.
24. تو امتحان سوال اخر رو تا وسطاش بلد بودم. ته راه حلم نوشتم "استاد من این سوال رو کامل بلدم ولی مراقب داره برگه رو از دستم می_
25. واسه رابطه نه قد مهمه نه قیافه نه پول نه سواد نه اخلاق نه تیپ.چیزایی که ندارمو تا همینجا یادم اومد اگه بازم چیزی یادم اومد اضافه میکنم.
26. خیلی دوست دارم یه بار تو آسانسور وقتی بقیه مردمم بودن یهو بگم: حتما خیلی براتون جالبه که بدونین چرا امروز اینجا جمعتون کردم.
27. با شلوارک و رکابی میری آشغال بزاری دم در بازم یه راننده تاکسی پیدا میشه که بوق بزنه بگه: مستقیم؟
28. یعنی ما گیگی سه تومن حجم میخریم که شما عکس پروفایل تلگرامتو بزاری بوته کلم بروکلی؟ این درسته؟
وقتی پارچه پرده سیسمونی خواهرزادت اضافی میاد مامانت واست کلاه و لباس میدوزه
29. اونایی که صبح جمعه میرن کوه رو میشه با صحبت به راه راست هدایت کرد. اونایی که هر روز ۵ صبح میرن کوه ۶ برمیگردن ۷ میرن سر کار رو چیکار کنیم؟
30. کل استوری هاتون هم که پشت فرمونید یه جور که انگار برا اسنپ کار میکنید.
31. رانندگی تو مشهد مهارتهای خاص خودش رو میطلبه. شما بیفتی تو ترافیک دور حرم یهو به خودت میای میبینی ماشینت نیست و جمعیت داره هل ت میده سمت ضریح.
32. یه مدت هروقت از عروسی برمیگشتم خونه کت شلوارم خاکی بود. تو عروسی دستمو میخواستن بگیرن ببرن وسط برقصم میفتادم زمین تشنج میکردم که ولم کنن.
33. هرچه صدای آهنگ ماشین کمتر ، پیدا کردن آدرس راحتتر.
34. رفیقم اقدام به خودکشی کرد براش یه هاسکی و یه ایفون گرفتن. من وقتی به بابام گفتم تیزهوشان قبول شدم گف ببین چه منگلایی بودن که تو قبول شدی.
35. پروردگارا یا استکیر هاى "سلام و روز به خیر" رو از دست فک و فامیل بگیر یا استقامت ما رو ارتقا بده.
36. بچه که بودیم بزرگترا ازدواج میکردن، حالا که بزرگ شدیم کوچیکترا ازدواج میکنن. مام بهر تماشای جهان اومدیم.
اون پسرایی که به عشق اینا سیگار مگنا میکشیدن و داریوش گوش میدادن،
واقعا مظلوم ترین قشر تاریخ ایران هستن!
37. آبججیم 4-5 سالش بود بهش گفتم با دست کثیف غذا بخوری جوجو میره تو شکمت، گفت منظورت میکروبه؟
38. دوتا برنج هندی تو بشقابم پیدا کردم چسبیده بودن بهم ، فک کنم داداش بودن همو پیدا کردن.
39. یه سری استاد شهرام ناظری تهِ کنسرتش یه کردیِ به شدت شیش و هشت خوند، ملت تو رودربایستیِ کنسرت سنتی دست نمیزدن. خودش شروع کرد به دست زدن، ملت با دستمال اومدن وسط.
40. همکار هندیم گفت اثاث کشى دارم میاى کمک؟ گفتم این حرفُ جاى دیگه نگیا. کمک خواستن تو اثاث کشى واسه ما ایرانیا فحش ناموس حساب میشه. عذرخواهى کرد.
این عکس نشون میده باید به هرچیزی زمان داد تا زیبایی و ارزش خودشو نشون بده حتی اگه جرج کلونی باشه
41. تولد پدر من یک فروردینه، اون به ما عیدی نمیده ما هم به اون کادو نمیدیم، اینجوریه که توازن در خونوادمون برقرار میشه.
42. از تولید داخلی حمایت کنید مثلا همین شامپوهای ایرانی هم کیفتشون واقعا خوبه من خودم هر وقت استفاده کردم کاملا جورابام تمیز شده.
43. پشهها هم خرنا... فک کن بال داشته باشی بتونی پرواز کنی بعد مثل اوسکلا دور خودت بچرخی، برو دنیارو بگرد بابا خنگ تو میتونی پرواز کنی.
44. زندگی خیلی بی رحمه، مثلا من میتونم با عکس اول پروفایلت عاشقت بشم ولی با دیدن عکس دومِت بلاکت کنم.
45. فامیلمون مست کرده بود، بعد ژله رو میریخت تو سالاد میگفت بفرماید ژالاد بخورید =))))