بالای شهر یه قنادی باز میشه، فقط پولدارا می تونستن اون جا خرید کنن.
یه روز که یه سری از پولدارا تو قنادی در حال خرید بودن، یه گدای ژنده پوش وارد میشه و تموم جیب هاشو میگرده، یه سکه کوچیک پیدا میکنه، میذاره رو میز و میگه: اینو شیرینی بهم بده !!
مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو میاد و به اون فقیر تعظیم می کنه و با خوشحالی و لبخند ازش حالشو میپرسه و میگه :
قربان! خیلی خوش آومدید و قنادی ما رو مزین فرمودید ... پولتون رو بردارید و هر چقدر شیرینی دوست دارید انتخاب کنین!!
امروز مجانیه اینجا ...
پولدارا ازین حرکت ناراحت میشن و اعتراض میکنن که:
چرا با ما این جوری برخورد نکردی تا حالا ؟
مدیر قنادی میگه: شما هم اگه مثل این آقا تموم داراییتون رو می ذاشتین رو میز، جلوتون تعظیم می کردم!!
*ﺩﺭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﺧﻄﺎی ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺷﺐ ﺑﺎﺵ؛
*ﺩﺭ ﻓﺮﻭتنی، ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺵ؛
*ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ دوستی، ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﺎﺵ؛
*ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭﻏﻀﺐ، ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ؛
*ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﻳﺎﺭی ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺩ ﺑﺎﺵ؛
*ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍن دریا باش
بیطاعت حق بهشت و رضوان مطلب
بیخاتم دین ملک سلیمان مطلب
گر منزلت هر دو جهان میخواهی
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
بسیار عالی
سلام...
خیلی زیبا بود...
ممنون و سپاس
بیگ لایک به این پست قشنگ شما
درود برشما
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
بسیار عالی
بسیار مفید و اموزنده بود
ممنون و سپاس