شاهپور دوم معروف به شکارچی اعراب: نهمین پادشاه ساسانی،
بیشترین زمان حکومت را داشت.وی هفتاد سال بر ایران حکومت کرد . جالب است بدانید زمانی که در شکم مادرش بود، به شاهی رسید و بزرگان تاج را بر روی شکم مادرش نهادند. بزرگ قبایل عربستان، ابن مخلب نام داشت .وی در زمانی که شاهپور هفت ساله بود، به ایران حمله کرد و بعد از قتل و غارت فراوان ،در همان جنوب ایران ۱۲۰۰۰۰ زن و مرد و کودک را به اسیری گرفت تا برده و کنیز کند. بعد از چند روز راهپیمایی آذوقه آن ها تمام شد . وی باکمال بی رحمی،تمام آن ها را گردن زد و به کشورش بازگشت. هفت سال بعد دوباره به تصور این که هنوز شاهپور بچه است و او می تواند با خیال راحت به غارت بپردازد،تدارک حمله به ایرانرا دید.
این بار شاپور خود سرداری سپاه را برعهده گرفت وجزو معدود دفعاتیاست که شاه دستور می دهد به هیچ عنوان اسیر نمی گیریم، (در این زمان شاپور ۱۴ ساله است.) شاپور، سپاه عرب را بین دجله و فرات گیر انداخته، دستور تخریب پل ها را صادر نمود تا هیچ عربی نتواند بگریزد؟ این جنگ همان روز غروب به پایان رسید و از لشکر اعراب هیچ کس سالم باقی نماند. به دستور شاپور ابنمخلب را که قدی بلند و بی قواره و صورتی آبله چرده بود، از بین زخمی ها پیدا کرده نزد وی آوردند. شاپور علت حمله را پرسید و وی علت را گرسنگی اعراب و بچه بودن شاه عنوان کرد. شاپور به وی گفت: در جواب سوال شاهپور که چرا دفعه قبل اسیران راقتل عام کردید؟گفت: خوراکمان رو به پایان بود و نمی توانستیم آن ها را سیر کنیم. شاپور پرسید: چرا آزادشان نکردید که بروند؟ شاه عرب کمی درنگ کرد و در پاسخ گفت:به فکرم نرسید!!!
شاپور دستور داد شانههایش را سوراخ کرده و از آن طنابی گذرانده و بر سر در شهر آویختند. از آن پس دستور داد که هر عربی را در مرزهای ایران یافتند، به همین روش مجازات کنند.
و این چنین شد که اعراب لقب ذوالاکتاف را به شاپور دادند (یعنی: صاحب کتفها)
پیشتازان مدنی
کو عشق ِجوانی که ز من خاطرهها ساخت؟!
حالی که شدم پیر ، کم آورد دلم را
بنگر که فراتر ز جنون رفتهام آخر
گیسوی چو زنجیر ، کم آورد دلم را
بسیارزیبا
ی که گرگ بره نما شد چه میکنید؟!
شیطان خدا نکرده خدا شد چه میکنید؟!
در معبدی که خاطرهها در عبادتند
برقی جهید و قبله دو تا شد چه میکنید؟!
این خار این وَبالِ لبِ چینههای لخت
سالار باغ آینهها شد چه میکنید؟!
این پیرزن که خون اساطیر میخورد
خاتون قصهگوی شما شد چه میکنید؟!
ای چشمهای سبز تماشا اگر شبی
یک در کنار پنجره وا شد چه میکنید؟
(شعر از: علی حیدری)