عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)
عاشقان حسین (ع)

عاشقان حسین (ع)

از دیارشهرتاریخی لیدوما ((ممسنی))**************************اخبار روز شامل( علمی - فرهنگی - سیاسی - مذهبی -تاریخی - ورزشی -پزشکی -طنز)

خدا را بیشتر دوست داشته باشیم !

کودکی اندیشید که خــــدا چه می خورد، چه می پوشد و کجا منزل دارد ؟

ندایی آمد: خــــدا، غم بندگانش را می خورد، گناهانشان را می پوشد و در

قلب شسکته آنان منزل دارد.


حکایت


بزرگی میگفت:

یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید...

دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند... ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد...

نعمتهای خدا نیز اینطور است،

با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.

 زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود

شایستگی

خداوند انسانها را می‌آزماید و آنها را به جهت پایداری بر صراط مستقیم می‌سنجد تا بداند کدامیک از بندگان وی شایستگی بخشش او را دارند. اگر می‌خواهی شایستگی بخشش خداوند را داشته باشی، باید تلاش کنی که بدون تلاش، هرگز، هیچ پیشرفتی میسّر نمی‌شود و هرگز نخواهی توانست به هدف نهایی خود دست یابی.

اگر در وجودت احساس خلأ می‌کنی، تنها با نشستن و منتظر ماندن به اینکه تو را کمکی از طرف خداوند برسد و خلأ وجودی‌ات را پر کند، به نتیجه‌ای دست نخواهی یافت، بلکه باید خود تو راه پر کردن آن را بیابی و چاره‌ای برای حل مشکل خود پیدا کنی.

 بدان که خداوند شایستگی بندگانش را می‌سنجد و سپس به تناسب آنچه لایق آن هستند، به آنان عطا می‌کند.

 مراتب عشق نزد پروردگار تو متفاوت است. اگر می‌خواهی به مراتب بالای عشق دست یابی، ظرف وجودی‌ات را بهبود ببخش و با گسترش قلب خود شایستۀ عشق خداوند باش. 

خداوند انسانها را در مواقع نیاز حمایت می‌کند و به آنان راه درست را نشان می‌دهد ولی خود شما باید برای رسیدن به مراتب بالای عشق تلاش کرده و شایستگیهای خود را به اثبات برسانید. 219

فقط خدا...

▌*๑۩๑*▌ **بســـــــــم الله الرحمـــــــــــن الرحیـــــــــــــم**▌*๑۩๑*▌

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺁﻳﺎﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺟﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯽ ﮔﺮﻳﻪ
ﻧﻜﺮﺩﻱ؟
ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﯾﮏ ﺑﺎﺭﺧﻨﺪﯾﺪﻡ،،ﯾﮏ ﺑﺎﺭﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ
ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ..
" ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ
ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍﺑﮕﯿﺮﻡ،ﺍﻭﺭﺍﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻔﺎﺷﯽ
ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻔﺎﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﮐﻔﺸﻢ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ
ﺑﺪﻭﺯ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺍﻡ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ! ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ
ﻭﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍﮔﺮﻓﺘﻢ.

" ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ
ﺯﻧﯽ ﺭﺍﺑﮕﯿﺮﻡ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﮔﺮﻡ ﻭﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ
ﺩﺭﺧﺖ ﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺯﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ .. ﻣﻨﺘﻈﺮﻣﺎﻧﺪﻡ
ﺗﺎ ﻧﻮﺯﺍﺩﺵ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ
ﮔﺮﻓﺘﻢ .. ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ
ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺳﻮﺧﺖ ﻭﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ..
" ﺗﺮﺳﻢ "ﺯﻣﺎﻧﯽ
ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﮐﺮﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻓﻘﯿﻬﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﻧﻮﺭ
ﺑﯿﺸﺘﺮﻣﯽ ﺷﺪ ﻭﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺍﺯﺩﺭﺧﺸﺶ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻭﺣﺸﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ ..
ﺩﺭﺍﯾﻦ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ
ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﮐﯿﺴﺖ؟ .. ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍﮔﺮﻓﺘﯽ . ﻣﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺣﻤﺎﯾﺘﺶ ﺭﺍ
ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ .
ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ،ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ
ﺩﺭﺟﻬﺎﻥ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ...

فریب‌کاری با خدا ممنوع!


Related image

از رسول اکرم(ص) سؤال شد که فردای قیامت نجات انسان در چیست؟ 

حضرت در جواب فرمودند: نجات تنها در این است که با خداوند از در خدعه و فریب وارد نشوید که خداوند با شما خدعه می‌نماید. زیرا هرکس با خدا خدعه کند خدا با او خدعه خواهد کرد و ایمانش را از وی سلب می‌کند. 
کسی که با خدا خدعه می‌کند اگر درست بفهمد در واقع خود را فریب داده است. گفته شد یا رسول‌الله! چگونه با خدا خدعه می‌کنند؟ حضرت فرمود: فریضه‌ای را که خداوند به آن امر فرموده انجام می‌دهند، ولی در نیت غیرخدا را اراده می‌کنند. 
پس فرمودند: راه تقوی در پیش گیرید و از ریا بپرهیزید که ریا شرک به خداوند است و ریاکار در قیامت به چهار اسم خوانده می‌شود: ای کافر، ای فاجر، ای مکار، ای زیانکار اعمالت بر باد رفت و اجرت باطل شد.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــ

1- سفینهًْ‌البحار، ج 1، ص 499  2- پایگاه مقاومت چهارده معصوم

مکه رفتن

درمکه که رفتم، خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به

نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود...درمکه دیدم خدا چند سالیست

که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند...

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست...

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید...

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی

را طی کنم  تا به خانه خویش برگردم...

و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا

در کمک به مردم جستجو کنم ...

آری شاد کردن دل مردم همانا

برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

 

" مرحوم حسین پناهی" 

حکایت *مرد فقیر و هندوانه فروش*

مرد فقیری نزد هندوانه فروشی رفت و گفت: من و فرزندانم گرسنه هستیم،                               هندوانه ای برای رضای خدا به ما بده،فقیرم و چیزی ندارم...»هندوانه فروش                          بین هندوانه ها گشتی زد و هندوانه خراب و به درد نخوری را به فقیر داد.                           فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید خورده نمی شود ، سپس مقدار پولی                                     را که به همراه داشت را به مرد هندوانه فروش داد وگفت:به اندازه پولم                                    به من هندوانه بده.هندوانه فروش، هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به                                     مرد فقیر داد، فقیر هر دو هندوانه را به سمت آسمان گرفت و گفت :

خداوندا!!!
بندگانت راببین...
این هندوانه خراب را به خاطر تو واین هندوانه خوب را به خاطر پول میدهند...

خداوندا...

مراببخش

خدایـــــــــــــا؛

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛

 بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛

مرا ببخش ...