جملات زیبا و آموزنده
وقتی مثبت فکر کنی تنها خودت نیستی که حس خوبی داری؛ تمام اطرافت رو هم پراز انرژِی مثبت می کنی
پروفسور حسابی:
۲۲ سال درس دادم؛
۱- هیچ گاه لیست حضور و غیاب نداشتم.
(چون کلاس باید این قدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)
۲- هیچ گاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم!
(چون کلاس، خانه دوم دانش آموز است)
۳-هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم!
(چون می دانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش)
۴- هیچ گاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.
(چون این قدر جذاب درس می دادم که هیچ کس نگفت بار سوم تکرار کن)
۵- هیچ گاه ۹۰ دقیقه درس ندادم!
(چون می دانستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد)
۶- هیچ گاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم!
(چون می دانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم..)
۷- هیچ گاه دانش آموزی درب دفتر نفرستادم.
(چون می دانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور)
۸- هیچ گاه تنبیه تکی نکردم و گروهی تنبیه کردم!
(چون می دانستم تنبیه گروهی جنبه سرگرمی هست، ولی تنبیه تکی غرور را می شکند)
۹- همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود.
(چون می دانستم که کجا گیر می کند، نمی پرسیدم!)
ادیسون به خانه بازگشت و یاد داشتی را به مادرش داد.
گفت : این را آموزگارم داد. گفت فقط مادرت بخواند.
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت، برای کودکش خواند.
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است. آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سال
ها گذشت .مادرش از دنیا رفته بود. روزی ادیسون که اکنون بزرگ ترین مخترع
قرن بود، در گنجه *خانه خاطراتش را مرور می کرد. برگه ای در میان شکاف
دیوار او را کنجکاو کرد. آن را درآورده و خواند.
نوشته بود : کودک شما کودن است. از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت.
توماس آلوا ادیسون،کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد .
قهرمان مادر است در همه دوران ها!
رسانههای آمریکایی از مراجعه عروس ارشد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به دادگاه نیویورک برای ثبت درخواست طلاق خبر دادند.
روزنامه نیویورک دیلی نیوز در این رابطه گزارش داد «ونسا» عروس ارشد ترامپ و همسر دونالد ترامپ جونیور روز گذشته (پنجشنبه 24 اسفند 96) برای طلاق به دادگاه نیویورک مراجعه کرده است.
اندکی پس از اعلام این خبر، این دو با انتشار بیانیهای تایید کردند که با وجود داشتن 5 فرزند پس از 12 سال زندگی مشترک تصمیم به جدا شدن گرفتهاند.
،خبرگزاری فرانسه گزارش داد دستگاه قضایی این کشور حکم بازداشت حسه بنت سلمان، خواهر محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان را به این دلیل که محافظ شخصیاش در سال ۲۰۱۶ یک کارگر را در آپارتمانش در پاریس کتک زده بود، صادر کرد.
حسه بنت سلمان تنها دختر ملک سلمان، پادشاه عربستان است و ۴۴ سال دارد. ملک سلمان ۱۱ پسر دارد. حسه همواره به پاریس سفر میکند.
کارگری که از محافظ شخصی حسه کتک خورده بود گفت که وی برای برخی کارهای منزل سپتامبر ۲۰۱۶ به آپارتمان وی رفته و از اتاقی که درحال کار کردن در آن بود عکس گرفت. حسه وی را متهم کرده بود که قصد دارد این تصاویر را در رسانهها بفروشد.
این کارگر گفت که وقتی حسه وی را درحال عکسبرداری دید به محافظش دستور داد او را کتک بزند.
بی شک یکی از شخصیت های مهم سال 96 ، شهید محسن حججی است ، شهید مدافع حرمی که با نگاه پرصلابت و نافذ خود حتی در اسارت دشمن ، دل میلیون ها ایرانی را به خود جذب کرد و به قول رهبر انقلاب حجت خدا بر همه ملت ایران بود.
شهید حججی فرزند خرد سالی به نام علی دارد که فیلمی جانسوز از دلتنگی های وی از فراق پدر در بین الحرمین منتشر شده است.
در آخرین پنجشنبه سال 96 که همه به یاد رفتگان هستند ، از یاد نبریم که مدیون خون صدها هزار شهید انقلاب ، دفاع مقدس ، مدافعان حرم و دیگر عرصه های جهاد هستیم.
در ادامه این ویدئو جانسوز را مشاهده کنید.
سردار سرلشکر پاسدار محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ظهر امروز پنج شنبه 24 اسفندماه در دیدار با حجتالاسلام و المسلمین سید محمدعلی آلهاشم امام جمعه تبریز و نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی اظهار کرد: حجت الاسلام آل هاشم ارزشهای دهه اول انقلاب را احیاء کرد و از حرکت های مردمی و انقلابی وی تقدیر و تشکر می کنم.
وی سپس با بیان اینکه حجت الاسلام آلهاشم مردمی بودن را به معنای واقعی کلمه آغاز کرده است، ادامه داد: این حرکت ها روی سایر ائمه جمعه نیز اثر گذاشته و باید این مسیر تداوم یابد.
رضایی سپس با بیان اینکه مردمی بودن دهه اول انقلاب بدان معنا بود که کارها را به دست ملت بسپاریم، افزود: ولی حالا متاسفانه برخی از مسئولان مردم را باور ندارند و این درحالیست که دست خدا و قدرت پرودگار در مردم است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه فرماندهان دوران جنگ حقوقبگیر نبودند گفت: در این ۴۰ سال محتوای برخی واژهها از دست رفته است و با آنکه واژهها ظاهر خوبی دارند، اما مفاهیم دهه اول انقلاب در آنها دیده نمیشود.
وی اظهار داشت: مردمی شدن تنها به میان مردم رفتن و عکس گرفتن نیست، بلکه باید مشکلات مردم را حل کرد. در زمان جنگ فرمانده گردان ها، تیپ ها و لشکرها فرزندان گمنام، ناشناخته و در عین حال مردمی بودند.
تاریخ نشان داده که جمهوری اسلامی ایران بارها در نشست ها و قطعنامه ها، چه در جهان عرب و چه در بین دولت های غربی متهم به ناامنی در غرب آسیا بوده است! حدود 2 سال قبل بود که عربستان در نشست اتحادیه عرب، توسط وزیر امور خارجه خود عادل الجبیر با صدور بیانیه ای ایران را متهم به ایجاد جنگ های طائفه ای در خاورمیانه و همچنین دخالت در امور کشورهای عرب کرد.
همه کشورهای عربی بیانیه آل سعود را امضا و تائید کردند، اما لبنان از تائید این بیانیه سر باز زد . سعودی ها درصورتی مدعی این موضوع شده بودند که خود در منطقه دست نشانده و گوش به فرمان آمریکا و اسرائیل هستند و این بیانیه ای که در نشست اتحادیه اعراب صادر کرند، تنها نقطه کوچکی از وظایفی است که آمریکا برای عربستان در غرب آسیا در نظر گرفته است.
فریب!
بچه ای نزد استاد معرفت رفت و گفت:
"مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید."
استاد سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
استاد به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
استاد از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
استاد تبسمی کرد و گفت:
"اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم به هلاکش گرفته ای. عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی. هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!"
زن کمی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه در حالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید. اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود!
از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!!
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم، عمری فریبمان داده است...