ای راویان قصه پرماجرای قدس
ها: بشنوید زمزمه آشنای قدس
با اینکه بال مرغ سلیمان شکسته اند
پرواز می کند دلِ ما در هوای قدس
همراه با نسیم سحر بر مشام جان
بوی بهشت می وزد از راستای قدس
پر می کشد کبوتر نور از فراز عرش
تا روشنی دهد به شبِ دیرپای قدس
با راهیان قدس چه گفتند قدسیان
کز نو فتاد شور دگر در فضای قدس؟
از هر شهید خفته به خون می رسد به گوش
بادا هزار جان گرامی فدای قدس!
این معبد شریف رها می شود، رها
از چنگ دیو فتنه به لطف خدای قدس